داستان کوتاه عجوزه

فهرست مطالب

داستانهای نازخاتون داستان کوتاه

داستان کوتاه عجوزه

نویسنده:حمید درکی

داستانهای نازخاتون

عجوزه

 

بچه ها اگر بدونید چه محفلی پیدا کردم ، بطورشانسی با مژگان خواهربزرگم

 

داشتیم میرفتیم تعویض روغن تا ماشین رو بدیم سرویس ، یهو یه پیرزن خوش

 

لباس وخیلی شیک رو گوشه خیابان منتظر ماشین دیدیم ، مژگان دلش سوخت و

 

سوارش کرد ، اسمش انسیه امینی بود ، ازاون خانمهای با اصل ونسب و با

 

کلاس ، آمریکا رفته و خیلی خودمونی حرف می زد ، ما رو با خودش برد

 

خونه آقایی به نام دبیر .

 

شراره جون دبیر کدوم آموزشگاه بود ؟

 

نه بابا فامیلیش بود ، یه خونه بزرگ که توی اتاق هال وپذیرایی خونه کلی

 

تابلوی نقاشی به دیوار نصب کرده بود ، جات خالی میترا ، چه خونه ای

 

سیستم صوتی قوی با چند ردیف صندلی راحتی ، پذیرائی ، چائی ، خلاصه

 

هنرمندان اونجا جمع میشن بصورت دورهمی ، شعر و آواز و موسیقی همه

 

چی بود خیلی به ما خوش گذشت .

 

گفتی اسم پیرزنه چی بود ! ؟

 

پیرزن کدومه ، بگو، یه پارچه جواهر، انسیه خانم ، فکرکنم یه ۷۵ سالی داره ،

 

گفتش شوهرنداره و بیوه است اما صاحب ۲ دختر و۳ پسره . هرکدومشون یه

 

کاره ای درشهرهستند ویکی ، دوتاشون هم آمریکا زندگی می کنند .

 

همینطور، دست شماها رو گرفت وندیده ، نشناخته ، با هم دوست شدید و دنبالش

 

رفتید ! ….. ممکن بود بلائی سرتون بیاره !

 

چی میگی میترا ، ما که بچه نیستیم ، مژگان تازه ارشد ادبیات رو گرفته منم که

 

دارم حقوق میخونم ، انسیه جون خیلی باحاله ، سرزنده و دلش جوونه. این هفته

 

هم ماهارو دعوت کرد با مژگان بریم اونجا ، تو هم خواستی بیا ، خوش میگذره

 

کلی ماهارو خندوند ، انسیه تا حالا ۴ بار شوهرکرده و میگه هر چهار تا شون

 

رفتند به دنبال نفت زیرزمین .

 

یعنی چی شراره ، مگه میشه آدم با چهارتا معدن چی زندگی کنه ! نه خنگ

 

خدا ، گفتم که انسیه جون خیلی بامزه اس ، منظورش اینه که اونا همگی هر

 

۴تاشون مردند والان زیرزمین دفن شدن ، نه اینکه معدن چی هستند .

 

پس چرا میگی به دنبال نفت رفتند ! ؟

 

ای بابا یکی بیاد به این کودن بفهمونه چی به چیه ! خب هرجانداری که بمیره

 

درطی سالیان تبدیل به نفت میشه دیگه ، عقل کل !

 

آها تازه افتاد ، پس که اینطور….

 

الو ، الو ، انسیه جون ، منم شراره گلم ، کجائی جگر!

 

سلام گلم ، خوبی شراره جان ، خونم ، میتونید با خواهرت بیاید دنبالم با هم

 

بریم مجلس دورهمی ،

 

برای همین زنگ زدم ، راستی برات کیک پختیم با مژگان میاریم بذار یخچال

 

خونت ! ای جونم دخترگلم ، دست پخت شما خواهران خوش تیپ خوردن داره

 

راستی ، میترا دوستمون هم میتونه بیاد مجلس انسیه جون .

 

چرا که نه ، قدمش روی چشمهای دبیر ، حتما بیاد .

 

شما با همه شوخی داری انسیه جون ، پس آماده شو که با میترا اومدیم .

 

دخترا بیاید ردیف جلو بشینید تا مردم نیومدند .

 

خیلی ها سن وسال بالائی دارند ، بد نیست ما که جوونتریم ، ردیف جلوی

 

جمع بشینیم ، نه بابا مگه نگفتید که هرسه مجرد هستید ؟ !

 

چرا گفتیم انسیه جون چطور مگه !

 

بذارید مردم شماها رو ببینند ، حتما ازشما خوشگل ها ، خوششون میاد ،

 

خواستگار شما میشند .

 

ای وای ما که نمی خواهیم ازدواج کنیم ، مژگان خودش دوست پسر داره

 

قراره ، بره سرکار بعدش بیاد خواستگاری خواهرم .

 

چی ، یعنی بیکاره ، پس بی پولم هست ، بی پول که باشه ، یعنی دستش توی

 

جیب باباشه ، این عتیقه ها که بدرد ازدواج نمی خورند ، دخترا .

 

آخه انسیه جون من عاشق علی هستم ، الان دوساله با هم دوستیم ، تازه مدرک

 

ارشد رو گرفته ، بره سربازی برگرده ، همه چی مرتب میشه !

 

ای داد وبیداد ، هنوزم سربازی نرفته ! مگه شما نمی خواهید توی این جامعه

 

سری توسرها دربیارید ، عشق وعاشقی کدومه دختر، کو تا بره سربازی ،

 

کوتا بره سرکار، اونم جوونای خام الان . حیف شما خوشگل ها نیست ، دارید

 

عمرخودتون رو حیف می کنید ! ؟ خودم باید براتون آستین بالا بزنم .

 

انسیه جون فضولی نباشه ، اما خودتون شراره گفت ، ۴ بار ازدواج داشتید ،

 

اسمت میترا بود دیگه گلم درسته ! …. آره خب میترا جون ، یادتون باشه

 

که همیشه سرو وضع مرتب و شیکی داشته باشید ، طوری ازکنار مردان

 

حرکت کنید که اونا فکرکنند ، اصلا بهشون توجهی ندارید ، زیاد با اونا

 

حرف نزنید و به سوالاشون جواب ندید ، وقتی دیدید دارند ازمعاشرت و

 

قصد دوستی با شما نا امید میشن ، با یک نگاه طولانی و خنده ، دل اونا رو

 

بدزدید . ببینید آیا طرف ، ازخانواده با اصل ونسب ومعروفی باشه و اگه

 

دیدید مثل همه جوونای عجول امروزی با خانواده اش ، رابطه خوبی نداره

 

که بلیط شما برده ، برای مادر، پدرش کادو بخرید وببرید براشون هزاربرابر

 

گیرتون میاد .

 

چطور مگه انسیه جون ، کسی که با خانواده اش قهرباشه ، قطعا پشه توی

 

جیبش سه قاپ بازی می کنه ، یعنی پولی دربساط نداره .

 

همینه دیگه که میگم ، بعد از جذب طرف ، فورا برید سمت خانواده اش به

 

جهت آشتی و خودتون رو توی دل خانواده اش جا کنید و بعد به شرط تقسیم

 

ارث ومیراث واملاک وداشتن خونه ، عروسش بشید . من خودم درباره ۲ تا

 

ازشوهرهای خدا بیامرزم همین کارو کردم ، درسته ازشون یکی، دو تا بچه

 

دارم ، اما کلی املاک نصیبم شد و بعد ازمرگشون هم برای یادگاری اونا

 

یعنی پسرم آرش و ایرج کلی پول ازپدر و مادرشوهرهای خدا بیامرزم گرفتم

 

الانم دنبال پنجمین شوهرم که متاسفانه ایرج توله سگ حساس شده ، نمی

 

زاره با مردی دوست بشم. منم دلم شوهر میخاد ، تنها زندگی کردن لطفی

 

نداره ، اما اون میگه آبروی خانواده مارو می بری !؟ می دونم که این

 

آتیش از گوراون عمه مجردش مولود بلند شده ، خودم بحسابش می رسم ، اما

 

الان عزت کچل ، سخت داره طرفم میاد ، همین امروز و فرداست که به من

 

پیشنهاد ازدواج بده .

 

انسیه جون ما رو هم دعوت کن ، مجلس عروسی رو گرم کنیم ، میترا تو

 

رقص آتیش پاره ای هست که نگو.

 

نه گلم سرو صدا بلند نشه بهتره ، حسود زیاد این دورو برها هست ، همه این

 

زنهائی که مجلس میان ، می ترسند ، من شوهرانشون رو ازچنگشون دربیارم

 

یه مراسم عقد کوچولو می گیرم و تموم .

 

این آقا عزت که گفتی حتما پول داره ؟

 

آره یه گلخونه صنعتی داره ، کلی زمین کشاورزی داره ، تازه همسرش بعد

 

کلی بیماری از پا درومد ،

 

چرا بهش کچل می گی انسیه جون ، هفته قبل دیدمش ، چطور به شما احترام

 

احترام میذاشت ، بهتون میوه پوست کرده تعارف می کرد .

 

دیدی گلم ، چطوری افسار بهش زدم ، سرش مو نداره ، کلاه گیس سر کرده

 

ننه مرده بیا ببین ازوقتی که زنش مرد ، چطور می رقصه ، خوبیش دراینه

 

که بچه نداره ، راحت می تونه تصمیم بگیره .

 

الو ، الو ، انسیه جون ، خوبی شراره هستم ، دیشب کلی به ما خوش گذشت

 

تا صبح با مامان از خاطره دیشب گفتیم وخندیدیم . اون پسری که ویلوون

 

میزد ، مثل اینکه چشمش منو گرفته ، شما که تجربه دارید، همه رو میشناسید

 

نظرتوم چیه ؟ دوستش بشم ! ؟

 

می بینم ، داری زرنگ میشی دختر، نه بابا ، همه زندگیش همون یه دست کت

 

وشلواری هست که تن کرده ، پدر ومادرش مستاجرند ، اون هردختری که

 

ببینه ، عاشقش میشه ، ازمن میشنوی طرف هنرمندان نرو ، چون اولش

 

سخت عاشق میشن بعد با یکی دیگه ، همین برنامه رو دارند ، به دنبال پسر

 

پولدار ، بد قیافه باش .

 

چرا بد قیافه !؟ چون چشم خانوما دنبالش نباشه ، تو اگرازش خوشگل تر

 

باشی ، برای نگه داشتنت کلی خرج می کنه ، یعنی مجبوره خرج کنه ، یادت

 

باشه آدم خوشگل توچشم مردمه .

 

منم که خوشگلم یعنی اینطورم ، نه اما اگه گربه خونت خوشگل باشه ، ازت

 

می دزدند ، قبول کن ، توی این دنیا زرنگ که باشی ، مفتی به کسی سواری

 

نمی دی ، بلکه سوارشون میشی ، کافیه به نقاط ضعف مردها توجه کنی ،

 

خودم بعدا بهت می گم ، فعلا امروز بعد ازظهر باید برم مجلس ترحیم

 

ماهرخ . شوهرش تازه فوت کرده ، ماهرخ همونی که آرایشگاه عروس داره

 

سرچهارراه پادگان .

 

عجب من اونجا رفتم ، راست میگی ، شما با هم نسبت دارید یا دوست هستید ؟

 

زن خوبیه ، کلی هم شاگرد خانم زیر دست داره .

 

شراره جون کل مردم شهر با من دوست هستند ، سرغروب ساعت ۵ منتظرم

 

بیا دنبالم ……

 

سلام ماهرخ جون ، تسلیت میگم ، اینا ۳تا دختر آشنای من هستند ، با خودم

 

آوردم مجلس یادبود شوهرخدا بیامرزدت ، اصلا به فکرهیچی نباش ، برو

 

مهمونای مجلس رو راه بنداز، من خودم بالا سرمیز میوه و شیرینی و خرما

 

وحلوا هستم تا به مردم خیرات بدم ، این ۳ تا هم کمک دستم هستند ، برو

 

جانم . آخه انسیه جون کارگرگرفتم جهت توزیع ، بد هست مهمونای شما

 

اینجا خدمت کنند .

 

خدمت چیه ؟ کارگرگرفتم ، کدومه ، اینارو بفرست برن دست مردم لیوان و

 

آب بدند که هوا گرمه ، خودم می دونم دوست وآشنا کیا هستند ، این کارگرها

 

که نمی شناسند کی به کیه و چی به چیه ! تو برو خواهر به مهمونا برس

 

مردم ازت توقع دارند بخاطر تو اومدند ، آهای شما خانومای کارگر برید

 

بین مردم ازشون بپرسید ، چی احتیاج دارند ، من خودم یه پا صاحب مجلس

 

هستم . برید ازسرمیز دوربشید .

 

انسیه جون چه خوب همه به حرف شما می رند .

 

دخترم این میوه ها رو یواشکی ببر توی ماشین کسی نبینه ، برام بذار کنار تا

 

کسی متوجه نیست ، که کلی امروز کار داریم .

 

خب بچه ها خوب کردید تشریف آوردید خونه ما ، راستی مژگان جون ، یادم

 

بینداز پول شام رو حقوق مستمری که گرفتم بهت برگردونم ،

 

خواهش می کنم ، انسیه جون ، اینهمه میوه وشیرینی و حلوا رو کی می خوای

 

ببری خیرات کنی ! ؟

 

خیرات شد ، خودم برای شادی روح مرحوم چند صلوات فرستادم ، الان

 

بذارشون یخچال تا خنک بشن.

 

چی ! یعنی برای خودتون برداشتید ؟

 

آره خب همیشه هرجا برم همین کارو می کنم ، راستی یکم هم براتون کنار

 

گذاشتم تا شما ببرید خونه .

 

ما احتیاج نداریم ، شراره ، میترا ، بلند شید بریم از اینجا ، شما خجالت نمی

 

کشی به اموال مردم شبیخون می زنی ، این کاراسمش دزدیه ، شما خانم

 

امریکا رفته ، چه کاریه انجام می دی ؟ اخلاقی نیست ! یالا شراره ، میترا

 

بریم از اینجا ،

 

دختر چرا جوش آوردی ، منو بگو که فکر کردم شما دخترهای ، باهوش و

 

زرنگی هستید ، با این روحیه که نمی تونید توی این جامعه گرگ پرور

 

زندگی کنید ! ؟

 

شما خودت گرگ هستید ، ازوقتی با شما دوست شدیم ، همش کارهای غیر

 

اخلاقی انجام میدید ،

 

میترا جون داخل یخچال شربت زعفرون دارم ، پا درد دارم ، لطفا گلم برای

 

خواهرت بریز و بده دستش تا حالش جا بیاد ، هوا گرم بود ، طفلک اذیت شده

 

هیچم ناراحتی من ازهوا نیست ، شما جای مادرچه عرض کنم ، مادربزرگ من

 

هستی . مژگان ، خواهر احترام انسیه جون رو نگهه دار، کاری بما نکرده که ؟

 

ناراحتی خودت برو خونه ، من ومیترا اینجا پیشش می مونیم ، برو خونه ماها

 

رو کلافه نکن .

 

دخترها من ناراحت نمیشم ، گوشم ازاین حرفها پره ، بچه های خودم همینا رو

 

تازه بدترمیگن ، هرکی اخلاقی داره دیگه ، اگرمژگان جون ، مثل من در

 

خارج رفت وآمد داشت ، تازه می فهمید این مردم با اخلاق دیوونه هستند و

 

درستش همین کاریه که می کنم ، مردم به وجود ما پوز وافاده می دند ، من

 

هم حق اجرت رفت وآمدم با این آدمای طبقه پائین رو می گیرم ، همین خلاف

 

قانون که کاری نکردم ،

 

اون آقا عزت بدبخت اون مرد نازنین بشما می گه خانوم جون اما شما مسخره

 

می کنی می گی عزت کچل ، آیا درسته این کار!؟

 

مژگان جون ، اینبار شام دعوتش می کنم ، اون عادت داره کلاه گیس ازسرش

 

برداره ، ببینم دیگه میتونی با دیدن اون سرگروکچل ، غذا بخوری ، تازه سر

 

میز ناهارخوری ، بعد غذا دندون مصنوعی هاش رو ازدهنش درمیاره تا

 

غذای بجای مونده رو تمیز کنه ، مرتیکه تازه به دوران رسیده باید ماشین

 

چند میلیاردی زیرپاش باشه ، اما من وشما با پژو ۲۰۶ این طرف و اون

 

طرف بریم ، خب با رضایت خودش اومده برای دوستیش ، کسی مجبور

 

نکرده ، هردخترخوشگلی رو هم که ببینه ، پا میشه جلوش میرقصه ، شما

 

نظربدید ، نباید سراین جورآدما رو تراشید ، خب من که مجبورش نکردم ،

 

خودش برام کادو میخره .

 

شما با تجربه ای که دلش رو تصاحب کردی ! ؟

 

مژگان جونم اگرمن اینکارو نکنم ، گیرمیده به خانومای جوونی مثل شما ،

 

چون پول داره ، ماشین مدل بالا داره ، ملک ومستعضلات داره ، حرف

 

زدن بلد نیست مرتیکه ، سواد درستی نداره ، آداب معاشرت بلد نیست ،

 

خودش دلش میخاد ، خرش کنم همین .

 

اون راضی ، من راضی ، بلا نسبت شما ، گوربابای ناراضی .

 

راست میگه مژگان ، منم مثل شراره ، درسهائی که مامان ، بابا ، نمی تونند

 

یا بلد نیستند به من بدن ، انسیه جون داره یادم میده ، همین پارسال خواهرم ،

 

با دوست چند سالش بهم زدند ، افسرده شد ، ترک تحصیل کرد . الان شده

 

درست مثل یه زن سالخورده ، خب کسی این بلارو سرش درآورد همین

 

قبیل مردها دیگه .

 

نمی دونم چی به شما بگم ، اما افکار و رفتار انسیه خانم ، مثل ویروس به

 

تار وپود وجود شما نفوذ کرده ، من رفتم ،

 

 

 

پایان .

 

 

 

نویسنده :

 

حمید درکی !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

0 0 رای ها
امتیاز این مطلب
guest
0 نظرات کاربران
Inline Feedbacks
دیدن تمام نظرات
0
لطفا نظرتو در مورد این مطلب بنویسx