داستان کوتاه ایرج قمار باز به صورت آنلاین
داستانهای نازخاتون
ایرج قمار باز
ایرج خواهش می کنم به خودت بیا من زندگیم و دوست دارم اما تحمل ندارم هر روز بازی می کنی پای میز قمار بشینی بخاطر چندرغاز هیچ می دونی این پول حلال نیست ؛ بس کن سمیرا مزخرف نگو خوب خونه ای که توش نشستی ازهمین راه خریدم حالا برای ما پیامبر شدی و نصیحت می کنی ؛ ایرج برای بار آخر بهت می گم دست ازاین کثافت کاری ها بردار و گرنه طلاق می گیرم ازت . هه خانم تهدید نکن برو هرکاری دوست داری انجام بده من رفتم خداحافظ. الو : سلام حسین آقا چاکرم داش ؛ چی ؟ باشه چه ساعتی ؟ ببین حسین گفته باشم فقط کلک توی کار نباشه ! فعلا من برم خودم بسازم برای بازی امشب آماده بشم . سلام ابرام بوقی احوالات کوک هستی یا نه ؟ راستی دو تا از اون نوشیدنی هایی که خودت درست کردی برام بیار آخه امشب می خوام بترکونم . به سلام داش ایرج خودمون خوش اومدی ای به چشم شما جون بخواه ! داش ایرج حالا امشب با کی بازی می کنی ؟ والا حسین زنگ زد گویا با مهران بازی دارم ! چی ؟ یا خدا ؟ خدا به خیر بگذرونه ؛ چیه چرا تو ترسیدی ؟ مهران غول نیست که حتما می برمش ؛ آقا ایرج فقط مواظب خودت باش ؛ نوش به سلامتی . سمیرا سمیرا؛ کجایی ؟ من دارم می رم کار نداری ؟ چی بهت بگم ایرج مگه حرفای من هم تاثیری داره تو کار خودت می کنی . اینقدر نق نزن سمیرا به جای این حرفا دعا کن بازی امشب ببرم چون پول خوبی بهم میدن ؛ درضمن یک کم به خودت برس درست نیست عین افسرده هاشدی . سلام داش ایرج خوش اومدی ! سامی علیک جمیعا ؛ به به سلام ایرج قمارباز چطوری داداش؟ سلام آقا مهران چاکرم ؛ خب داداش آماده ای برای بازی؟ اوه چجورم بزن بریم ؛ خب چی بزنیم و سرچی ؟ ریم بازی کنیم سرخونه ای که توش نشستی ؛ عجب پس تو به خونه ی من چشم انداختی چه جونوری هستی تو ؛ آی ؛ آی ؛ توهین نکن ایرج جان ؛ قمار ؛ قماره ! باشه بدون کلک شروع کنیم ! عزت کارت ها پخش کن چشم آقا مهران . من خشت می اندازم من هم بی بی می اندازم اوه ۱۰ امتیاز گرفتی ایرج حالا که این جور شد من جوکرمیارم و ۱۵ امتیاز می گیرم ! بدجورعرق کردی ایرج ؛ کری نخون مهران خان شاهنامه پایانش خوش است بعد نیم ساعت : آقا ایرج باخت دادی و بد هم باخت دادی اما نگران نباش بهت یک ماه مهلت میدم که خونه تخلیه کنی ! زیادی حرف میزنی مهران خان من خونم و دو دستی تقدیم شما نمی کنم ؛ اوه اوه ترسیدم از تهدیدت فعلا با اجازه . حنانه ؛ حنانه ؛ کجایی ؟ سلام مهران خسته نباشی ؛ سلام خانم خوشگل خودم حالت چطوره ؟ چخبرها ؟ باز که ناراحتی مهران دیگه خسته شدم ازبس سرکوفت شنیدم امروز خواهرت محبوبه اومده بود اینجا هرچی دلش خواست بهم گفت ؛ مهران اگر تو واقعا بچه می خوای بخدا کاری ندارم برو زن بگیر بچه دارشو طلاقم بده ! اه بس کن چرت پرت نگوحنانه من توی همین یکی موندم زن می خوام چیکار؟ توام کاری به خانوادم نداشته باش مهم منم که دوست دارم باهات زندگی می کنم .بچه هیچ اهمیتی نداره بازچی کردی ایرج باخت دادی؟ چرا اخم کردی باز پول هارو حروم کردی؟ ساکت باش سمیرا اصلا حوصله ندارم ؛ راستش می خواستم ایرج در مورد موضوعی باهات صحبت کنم بگو چی شده ؟ راستی بردیا و آریا کجا هستند؟ بردیا رفت کلاس فوتبال و آریا هم رفت پیش آقا جونم کمکش کنه ! آرزو رفت خونه دوستش باشه یه استکان چای واسم بیار؛ بفرما این هم چای دستت دردنکنه خب حرف بزن می شنوم راستش چطور بگم ایرج خیلی با خودم کلنجار رفتم اما باید بهت بگم سمیرا حاشیه نرو حرف بزن؛ باشه هولم نکن ؛ واقعیت این که ایرج من باردارم.چی ؟ چی گفتی ؟ یعنی چی که باردارم؟ همین طوری الکی ؛ آزمایش دادی بله آزمایش دادم ۳ ماه ! تو ۳ ماه بارداری بعد الان داری میگی ؟ سمیرا تو واقعا خودت به نفهمی می زنی؛ زن ۳ تا بچه بزرگ داریم این یکی و کجای دلم بزارم ؛ فکر خرجش کردی ازکجا بیارم بدم ؛ خدا کریم ایرج نا شکری نکن! مزخرف نگو من امروز سربازی خونه معامله کردم باخت دادم بعد تو میای میگی حامله ام! ایرج تو چیکار کردی ؟ خدا لعنتت کنه مرد! زندگیم و سیاه کردی بس نبود من ازاین خونه بلند نمی شم ! صدات بیار پایین حرف مفت نزن. بچه رو سقط می کنی! چی ؟ چی گفتی؟ همین که شنیدی بچه می اندازی من نون خوراضافه نمی خوام! عمرا این کار کنم ؛حالا ببین تو بچه رو می اندازی و گرنه خودت و بچه ها ازخونه می اندازم بیرون حالیت شد . مرده شور این زندگی ببرن . سام علیک آقا ایرج چیه ؟ چی شده دمغی ؟ حرف نزن بهداد که اعصابم کاملا خورده ؛ داداش بگو چی شده هیچی دیشب با مهران بازی داشتم باخت دادم ای بابا بازی همین دیگه برد و باخت داره ! چرت و پرت نگو بهداد برای من روضه نخون سراین بازی خونه ام معامله کردم می فهمی ؟ مهران یک ماه بهم وقت داده باید تخلیه کنم ! سمیرا به شدت مخالف ؛ بعدشم دوباره حامله شده این و کجای دلم بزارم ! به به دوباره بابا شدی مبارک بسلامتی ! چی مبارک راه انداختی ؟ تهدیدش کردم بچه سقط کنه ! ای بابا آقا ایرج گناه داره ؛ معصیت داره ! بهداد شعرتحویلم نده ۳ تا بچه دارم چهارمی می خوام چیکار کنم ؟ خرجشون از کجا بیارم؟ ببین یک پیشنهادی دارم امیدوارم عصبانی نشی البته این فقط پیشنهاده می تونی قبول نکنی ! خیلی خب آسمون ریسمون نباف حرف بزن شنیدم از بچه ها که مهران خان بچه دار نمیشه زنش به شدت به بچه علاقه داره ! چطوره که یک بازی دوباره با مهران کنی و سربچه معامله کنی! ببین پای بچه که وسط باشه مهران شل میشه شاید هم خونه هم بهت برگردوند بد فکری هم نیست اما سمیرا عمرا قبول کنه ! ای بابا تو یعنی از پس زنت برنمیای وادارش کن بچه به دنیا بیاره بده به مهران این جوری وضع مالی تو خوب میشه و مهران هم به آرزوش میرسه .نظرت چیه برم با مهران حرف بزنم معامله جوش بخوره؟ چی بگم حقا که شیطان درس میدی پدرسوخته . سلام داش مهران چطوری؟ سلام آقا بهراد این طرفا راه گم کردی ؟ راستش اومدم موضوعی بهت بگم ؛ عجب بگو میشنوم راستش خانم ایرج بارداره و ایرج خانمش وادار کرده که بچه سقط کنه ؛ من پیشنهادم این که شما دوباره با ایرج بازی کنی هم پول خوبی بهش بدید و هم بچه ش و شما بگیرید و بزرگ کنید. هه این ایرج این قدربدبخت شده که سر بچه خودش هم می خواد قمار کنه مردیکه مفنگی! آقا مهران بد فکری هم نیست شما به آرزوت میرسی ایرج هم خونه و زندگیش حفظ می کنه معامله دو طرفه اس نقص هم نداره باشه قبول اما بعدش دبه درآورد چی ؟ زنش اومد سراغ بچه چی ؟ نگران نباشید باهاشون حرف زدم قبول کردن ولی باید پول خوبی به مهران بدی به اضافه خونش ! با این که باخت داده باشه قبول بگو بیاد بازی کنیم ؛ باشه چشم عزت زیاد . سمیرا باید در مورد موضوع مهمی باهات صحبت کنم ! موضوع ؟ چه موضوعی؟ بیا بشین و خوب گوش کن ؛ سرا پا گوشم ! ببین سمیرا خودت خوب می دونی ما این بچه رو نمی تونیم نگه داریم چون شرایط نگهداریش و نداریم! ایرج این حرف نزن به خدا گناه داره بچه خودش روزی و با خودش میاره ؛ بزار حرف بزنم سمیرا ببین من خانواده ای و میشناسم که سال های سال بچه دارنمیشن تو بیا این بچه به دنیا بیار بچه رو بدیم به اونا هم ثواب داره و هم خونه و زندگیمون سرجاش هست . ایرج تو خجالت نمیکشی ؟ حرفا میزنی! دهنت آب بکش مرد بچه ام بفروشم ؟ هرگز بمیرم انجام نمیدم مگر از جنازه ام رد بشی ایرج بخوای این کار و کنی؟ سمیرا با من دهن به دهن نکن سر این بچه شرط کردم باید این بچه به دنیا بیاری و بدم دست این خانواده فهمیدی! خیلی کثیفی ایرج خیلی نمک نشناسی بخدا ازاین خونه میزارم میرم بچه ام نمیدم برو هر غلطی خواستی بکن. سمیرا روی سگ من و بالا نیار تو باید این بچه صحیح و سالم به دنیا بیاری بابت این بچه چندین میلیارد پول گرفتم برو گمشو ایرج بچه رو بهت نمیدم . بعد ۹ ماه : خب آقا مهران معامله سرجاش هست؟ ایرج خان ازکجا مطمئن بشم هرگز سراغ بچه نیای؟ آقا رو باش خوب ما نشناختی وقتی حرفی زدم پاش وایسادم زنم الان بیمارستان زایمان کرده و بچه هم دختره فقط باید فرصت کنم تا بچه رو بیارم و تحویل بدم ؛ باشه صبر می کنم فقط کلک توی کارت نباشه ! نه قول دادم بهت باید زمینه سازی کنم تا بچه بتونم بیارم چون سمیرا بچه رو یک لحظه از خودش جدا نمی کنه. ببین ایرج با خودت و زندگیت چی کردی ؟ آخه مرد حسابی کدوم آدمی با بچه خودش همچین کاری می کنه که تو داری می کنی! حیف که زنم نازاست و گرنه به همون خدا قبول نمی کردم ! آقا مهران قرار نشد به ما تیکه بندازی ها ! فعلا با اجازه. ایرج کجا بودی ؟ هیچی همین دور ورا بودم چه بچه نازی ؟ ماشالله نگاه کن ایرج ؛ آره خوشگل یک لحظه بغلش کن برم دستشویی بیام مواظبش باش ؛ باشه حواسم هست . خوشگل بابا خیلی دوست دارم اما چاره ندارم سرتو معامله کردم و پول زیادی گرفتم من و ببخش باید تحویلت بدم. وای خدا بچه ام کو؟ ایرج کو کجاست ؟ بچه ام چیکار کردی ؟ ایرج خدا لعنتت کنه بچه ام کجاست ؟ بچه ام و دزدیدن کمک ! ایرج خیر نبینی ایشالله بچه ام به کی دادی ؟ خدا ازت نگذره . سمیرا ساکت باش اون بچه مال تو نیست قبول کن مال تو نبوده من سراین بچه قمار کردم باید بچه رو پس میدادم می فهمی یا نه ؟ بچه ام خداااا ؛ ایرج برو بمیر؛ لعنتی تو آدم نیستی حیوونی حیوون . بعد ۲ ماه : مامان جون بیا یک کم آب بخورآروم میشی؛ کجا آروم باشم نزدیک دوسال دنبال گمشدم می گردم تا پیداش کنم اون بابای گور به گور شده ات خدا لعنتش کنه بچه ام فروخت ؛ جیگرگوشه ام و سر پول معامله کرد خدا لعنتش کنه . راستش مامان دیروز سمت خیابان پونک خانمی دیدم که داشت برای کسی توضیح می داد که بچه ای همراهش هست مال خودش نیست و ازکسی خریده! احساس می کنم این بچه همون خواهر ما باشه . پسر حرف مفت نزن و مادرت و تحریک نکن! اون بچه مال ما نیست چند بار باید بگم. ایرج ایشالله بری زیر تریلی تیکه تیکه بشی! من بچه ام و پیدا کردم میرم سراغشون چه خوشت بیاد ؟ چه خوشت نیاد ؟ خدایا الهی به امید تو .
پایان .
نویسنده : پرستو عبدالهیان ( مهاجر)