داستان کوتاه دلفی اسب آبی که دندون درد میگیرد
داستان کوتاه دلفی اسب آبی که دندون درد میگیرد دلفی اسب آبی که دندون درد میگیرد یکی بود یکی
داستان کوتاه دلفی اسب آبی که دندون درد میگیرد دلفی اسب آبی که دندون درد میگیرد یکی بود یکی
داستان کوتاه توهم به صورت آنلاین داستانهای نازخاتون توهم صدای تیک تاک ساعت تنها چیزی است که در این اتاق
رمان آنلاین بامداد خمار قسمت های پایانی داستانهای نازخاتون: #داستانهای_نازخاتون #قسمت۱۹ #بامداد_خمار به چشمانش نگاه کردم. سرد و جدی بود.
رمان آنلاین بامداد خمار قسمت ۱۸ داستانهای نازخاتون: #داستانهای_نازخاتون #قسمت۱۸ #بامداد_خمار – صبحانه که چیز قابلی نبود.
رمان آنلاین بامداد خمار قسمت ۱۷ داستانهای نازخاتون: #داستانهای_نازخاتون #قسمت۱۷ #بامداد_خمار – والله من نمی دانم. حرف
رمان آنلاین بامداد خمار قسمت های ۱۵و۱۶ داستانهای نازخاتون: #قسمت۱۵ #بامداد_خمار بوی خاک می دهند. نفس می کشم. نفس عمیق.
رمان آنلاین بامداد خمار قسمت های ۱۳و۱۴ داستانهای نازخاتون: #قسمت۱۳ #بامداد_خمار – رحیم جان، سرت را جلو بیاور. – بگو،
رمان بامدادخمار قسمت ۷و ۸ و ۹ داستانهای نازخاتون: #قسمت۷ #بامداد_خمار آنچه بیش از همه مرا خشمگین می کرد، این
داستان قمرتاج قسمت های پایانی داستانهای نازخاتون: #قمرتاج #قسمت۹ قبل از بدنیا اومدن بچه خونه رو به راه شد،راه رفتن
داستان قمرتاج قسمت ۷و۸ به صورت آنلاین داستانهای نازخاتون: #قمرتاج #قسمت۷ محسن میرفت سرکار،دیگه داشتم با اعتیادش کنار میومدم، کسی
برای “آدمها”
چه آنها که برایت “عزیزترند”
چه آنها که فقط “دوستند”
خاطره های “خوب” بساز
آنقدر برایشان “خوب” باش که اگر روزی هرچه بود “گذاشتی” و “رفتی”
در “کنج قلبشان” جایی برایت باشد
تا هر از گاهی بگویند: “کاش بود”
هر از گاهی دست دراز کنند و بخواهند “باشی”
هر از گاهی “دلتنگ” بودنت شوند
می دانم “سخت” است ولی تو “خوب باش”
یک جرعه حال خوب مهمان نازخاتون باشید
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
استفاده از مطالب سایت نازخاتون فقط با لینک به سایت و ذکر نام نازخاتون مجاز می باشد