داستان کوتاه درخت مرموز
داستان کوتاه درخت مرموز داستانهای نازخاتون درخت مرموز سمانه امروز از دنده کج پا شدی یه بند داری غر میزنی،
داستان کوتاه درخت مرموز داستانهای نازخاتون درخت مرموز سمانه امروز از دنده کج پا شدی یه بند داری غر میزنی،
داستان کوتاه متعلقه داستانهای نازخاتون متعلّقه داشتم میرفتم سر کارم.. داد زد : _مامان! _ چته سر صبحی؟
داستان کوتاه دوشنبه خونین دوشنبه ِخونین. پوفی کشیدمُ رفتم جلویِ آیینه حوصله
قصه : هِنری پسر شیرینی فروش داستانهای نازخاتون هِنری پسر شیرینی فروش ! یکی بود یکی نبود غیر
سامی کوچولو کنجکاو میشود سامی کوچولو کنجکاو می شود ! یکی بود، یکی نبود، غیرازخدا هیچکس نبود، روزی روزگاری
داستان کوتاه مرگ پرستو ها داستانهای نازخاتون داستان : مرگ پرستوها بابک در اتاقش بروی صندلی نشسته بود
قصه شغال نادون آقا خروس باهوش داستانهای نازخاتون شغال نادون و آقا خروس باهوش ! یکی بود، یکی
داستان کوتاه عیدی خورشید داستانهای نازخاتون داستان: عیدی خورشید مادر یگانه داوری است که بعداز خدا گناه ما هرچه
داستان کوتاه زنگ انشا داستانهای نازخاتون زنگ انشا در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ خانم سعیدی معلم کلاس سوم ابتدایی
داستان کوتاه نابغه کوچولو داستانهای نازخاتون نابغه کوچولو داد و بیداد خواهرم و مادرم دیگه کلافم کرده بود
برای “آدمها”
چه آنها که برایت “عزیزترند”
چه آنها که فقط “دوستند”
خاطره های “خوب” بساز
آنقدر برایشان “خوب” باش که اگر روزی هرچه بود “گذاشتی” و “رفتی”
در “کنج قلبشان” جایی برایت باشد
تا هر از گاهی بگویند: “کاش بود”
هر از گاهی دست دراز کنند و بخواهند “باشی”
هر از گاهی “دلتنگ” بودنت شوند
می دانم “سخت” است ولی تو “خوب باش”
یک جرعه حال خوب مهمان نازخاتون باشید
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
استفاده از مطالب سایت نازخاتون فقط با لینک به سایت و ذکر نام نازخاتون مجاز می باشد