داستان کوتاه شب قدر
داستان کوتاه شب قدر نویسنده:حمید درکی داستانهای نازخاتون شب قـدر همه چیز آروم بود و انگار خواب عمیقی کل
داستان کوتاه شب قدر نویسنده:حمید درکی داستانهای نازخاتون شب قـدر همه چیز آروم بود و انگار خواب عمیقی کل
داستان کوتاه ناسپاس نویسنده:حمید درکی داستانهای نازخاتون ناسپـاس همه چیز بدست نسل شما خراب شده، اوضاع کنونی کشور
داستان کوتاه جوینده کار نویسنده حمید درکی داستانهای نازخاتون جوینده کار الهام به دکه روزنامه فروشی سر چهارراه می
داستان کوتاه ملاقات با مرد روسی نویسنده:پرستو مهاجر داستانهای نازخاتون ملاقات با مرد روسی داخل کافه کتاب قرار ملاقات
رمان کوتاه لپ تاب دردسر ساز نویسنده:حنیفه آشنا داستانهای نازخاتون لب تاب دردسرساز بچه هالطفاگوش بدید برای آخرین باره
داستان آنلاین شیطان درون فرشته نویسنده:ندا قاسمی داستانهای نازخاتون [شیطان،درون فرشته ] او یک فرشته بود شاید هم یک
رمان کوتاه آقای پارک نویسنده:حمید درکی داستانهای نازخاتون آقای پارک … آقا جلال ، پیرمردی حدودا ۷۶ ساله بود
داستان کوتاه خوش زبان نوشته حمید درکی داستانهای نازخاتون نویسنده:حمید درکی داستان : خوش زبان جعفر کودک بسیار کم
رمان کوتاه ازدواج سفید نویسنده:حمید درکی داستانهای نازخاتون ببین شهرام الان چندماهه با هم دوست شدیم ، بالاخره جوابت چیه،
رمان کوتاه خوک وحشی نویسنده :پرستو مهاجر داستانهای نازخاتون “خوک وحشی” شیوا : چند بار باید به تو زبان نفهم
برای “آدمها”
چه آنها که برایت “عزیزترند”
چه آنها که فقط “دوستند”
خاطره های “خوب” بساز
آنقدر برایشان “خوب” باش که اگر روزی هرچه بود “گذاشتی” و “رفتی”
در “کنج قلبشان” جایی برایت باشد
تا هر از گاهی بگویند: “کاش بود”
هر از گاهی دست دراز کنند و بخواهند “باشی”
هر از گاهی “دلتنگ” بودنت شوند
می دانم “سخت” است ولی تو “خوب باش”
یک جرعه حال خوب مهمان نازخاتون باشید
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
استفاده از مطالب سایت نازخاتون فقط با لینک به سایت و ذکر نام نازخاتون مجاز می باشد