داستان کوتاه درخت مرموز
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
بدون دیدگاه
داستان کوتاه درخت مرموز داستانهای نازخاتون درخت مرموز سمانه امروز از دنده کج پا شدی یه بند داری غر میزنی،
داستان کوتاه درخت مرموز داستانهای نازخاتون درخت مرموز سمانه امروز از دنده کج پا شدی یه بند داری غر میزنی،
داستان کوتاه ماهی کوچولوی آزاده داستانهای نازخاتون قصه : ماهی کوچولوی آزاده قسمت اول در برکه‌ای در میان درختان
یه تیکه کتاب رنج ما را دو تکه می‌کند. وقتی کسی‌که رنج می‌کشد، می‌گوید: «خوبم… خوبم…» به این دلیل نیست
داستان کوتاه متعلقه داستانهای نازخاتون متعلّقه داشتم میرفتم سر کارم.. داد زد : _مامان! _ چته سر صبحی؟
داستان کوتاه فروشگاه بدیمن به صورت آنلاین داستانهای نازخاتون فروشگاه بدیمن صبح شد من و برادرم قرار شد بریم
داستان کوتاه الهه کوچک داستانهای نازخاتون نویسنده:امیررضا باقرپور باغبان الهه کوچک در سالیان طولانی‌ترین شب سال را به نحسی
سامی کوچولو کنجکاو میشود سامی کوچولو کنجکاو می شود ! یکی بود، یکی نبود، غیرازخدا هیچکس نبود، روزی روزگاری
داستان کوتاه مرگ پرستو ها داستانهای نازخاتون داستان : مرگ پرستوها بابک در اتاقش بروی صندلی نشسته بود
چند داستان کوتاه نوشته زانا کوردستانی داستانهای نازخاتون
داستان کوتاه دلفی اسب آبی که دندون درد میگیرد دلفی اسب آبی که دندون درد میگیرد یکی بود یکی
برای “آدمها”
چه آنها که برایت “عزیزترند”
چه آنها که فقط “دوستند”
خاطره های “خوب” بساز
آنقدر برایشان “خوب” باش که اگر روزی هرچه بود “گذاشتی” و “رفتی”
در “کنج قلبشان” جایی برایت باشد
تا هر از گاهی بگویند: “کاش بود”
هر از گاهی دست دراز کنند و بخواهند “باشی”
هر از گاهی “دلتنگ” بودنت شوند
می دانم “سخت” است ولی تو “خوب باش”
یک جرعه حال خوب مهمان نازخاتون باشید
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
استفاده از مطالب سایت نازخاتون فقط با لینک به سایت و ذکر نام نازخاتون مجاز می باشد